شهید ولی اله اخروی محبی
ولی اله اخروی محبی
نام پدر: اسداله
تاریخ تولد: ۱۳۴۳/۱/۹
محل تولد: فردوس
تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۴
محل شهادت: شلمچه
محل دفن: فردوس
یگان اعزام کننده: سپاه پاسداران ۵
زندگینامه
الهى دلى ده که جاى تو باشد لســانى کـه در آن ثناى تو باشد
الهى چنان کن که این عبد مسکین ز تو خواهد و از براى تو باشد
به نام آنکه در ذات یکتاست و در صفات بى همتاست ، به نام آنکه جان عاشقان را براى خود برگزید و وجود آنها را سرشار از عشق به لقائش پر نموده و شمع وجودشان را از مشعل شناختش ، مشتعل نموده بطوریکه سر از پا نشناخته و براى او رفته ، سوى او جان را فدا مى کنند .
شهادت مى دهم به یکتایى پروردگار تبارک و تعالى و شهادت مى دهم که پیامبر اکرم رسول او و حضرت على (ع) جانشین به حق رسول گرامى اسلام مى باشد .
شهید ولی الله اخروی محبی چنین آغاز می کند وصیت نامه اش را . نهم فروردین سال ۱۳۴۳ در محله طالار شهرستان فردوس دیده به جهان گشود . در خانواده ای متدین تربیت شد و دوران ابتدائی تا اخذ دیپلم علوم تجربی در سال ۱۳۶۱ را در زادگاهش به اتمام رساند . او فردی صبور وساکت بود و رفتارش با دیگران طوری بود که باعث آزار و اذیت نمی شد و همگی اقوام از او رضایت خاطر داشتند . در مسائل مذهبی مقید و شور انقلابی داشت ، بطوریکه حضور فعالش در راهپیمائیهای زمان انقلاب و بعد از پیروزی انقلاب کاملاً مشهود بود . او که فردی انقلابی بود با گروهکها و افراد منافق بسیار مخالف و به همین سبب خدمت مقدس سربازیش را در سپاه پاسداران و به مدت ۱۸ ماه در منطقه غرب کشور و در مبارزه با خود فروختگان کومله ومنافق گذراند . عشق او به مبارزه با دشمن و حضور در جبهه های حق علیه باطل موجب شده بود که در دوران خدمت مقدس سربازی ، علیرغم قبولی در دانشکده افسری ، تربیت معلم ودانشگاه ، فقط به جبهه وجنگ بیندیشد و به دنبال آرمانهای مقدسش باشد . پس از اتمام خدمت سربازی مجدداً از طریق بسیج ، چندین مرتبه به جبهه اعزام شد و در همان مناطق جنگی به عضویت رسمی سپاه در آمد . او حداقل ۲۰ بار به جبهه اعزام و در ۱۷ عملیات کوچک و بزرگ شرکت داشت ، که از آنجمله : عملیاتهای مختلف کردستان ، والفجر۲ و۴ ، کربلای ۲ و۴ ، خرمشهر و……. موقع آمدن به مرخصی ، بی قرار برای رفتن به جبهه بود . در جبهه با سمت نیروی اطلاعات وعملیات خدمت می کرد و یازده بار وصیت نامه نوشت که بالاخره اینطور با خدا گفتگو کرد : خدایا ! دیگر خسته شده ام از وصیت نامه نوشتن . مرا قبول بفرما . سرانجام حین عملیات کربلای۴ ، به عنوان غواص ، پس از چهار سال تلاش در راه هدف و میهن اسلامی ، در منطقه شلمچه ، براثر اصابت ترکش ، به دیدار معبود شتافت . او که وصیت نامه اش ، برای شوق دیدار معبود تنظیم شده بود چنین می نویسد : ( الهم اغفرلى کل ذنب اذنبته و کل خطیئه اخطاتها ) (خدایا بیامرز هرگناهى که مرتکب شده ام و هر خطائى که گرفتارش بوده ام )
آرى ، بارها وصیت نامه نوشتم و به کرات آخرین کلماتم را بر روى کاغذ آوردم ولى سودى نداشت و با کمال شرمسارى باید بعد از مدتى آن را پاره مى کردم و یکى دیگر مى نوشتم چون هنوز لایق پیوستن به خیل عظیم شهدا نبودم ، چون هنوز توبه واقعى نکرده بودم ، چون هنوز نیتم را خالص نکرده بودم و خدا نکند کسى بدون خلوص نیت و براى غیر خداوند به جبهه برود که این موجب تباهى در هر دو جهان است . ولى این بار که این کلمات را مى نویسم غیر از دفعه هاى قبلى است ، این بار قلبم چیز دیگرى را نوید مى دهد ، نوید پیروزى یا شهادت یا زیارت که هر دو پیروزى است ، که شهادت بهترین پیروزى است ، پیروزى بر دنیا با همه ظاهر فریبنده اش ( انشا الله این آخرین بارى خواهد بود که وصیتنامه مى نویسم )
آرى اى دنیا ، دور شو از من که افسارت را بر پشت انداخته ام ، از چنگال هاى درنده تو خود را رهانیده ام ، و از دام هاى تو جسته ام ، دور شو. به خــــدا که رام تو و ذلیل تو ، نخـــواهم شد که هر جا که بخواهى مرا به دنبال خود بکشى و مهار خود را به دست تو ، نخواهم داد که به هر سو مىخواهى ببرى .
خدایا این پانزدهمین بارى است که به سوى جبهه تو مى آیم .
بارالها از تو مى خواهم مثل گذشته با سرافکندگى مرا روانه مرخصى نکنى .
خدایا از تو مى خواهم این بار مرا ناامید نکنى و به آرزویم که همانا شهادت خونین در راه تومى باشد ، برسانى .
خونم بخورید سرخ تر خواهد شد حلقم ببرید زنده تر خواهم شد
توصیه های زیبایش با مردم چنین است : و اما سخنى با شما برادرانى که جنازه ام را بر روى دست هایتان به سوى مکان جاودانى اش مى برید :
اول با کسانى که تا به حال به جبهه نرفته اید . تا کى مى خواهید شاهد به خاک و خون غلتیدن جوانان و پیرانتان باشید و همچنان برایتان عادى بگذرد و اصلا به فکر یارى و رفتن به جبهه نباشید. اگر هیچ کار مثبتى از دستتان بر نمى آید ، لااقل کارشکنى نکنید ، بى خودى نق نزنید ، گرانفروشى نکنید و از پشت خنجر نزنید .
و اما شما برادرانى که تا بحال به جبهه رفته اید ، ۴۵ روز یا سه ماه ، درست است که ماموریت شما تمام شده است ولى مگر جنگ تمام شده است ؟ مگر واجب بدون مساله را نمى دانید ، مگر با چند وعده نماز خواندن ، خواندن نماز از انسان ساقط مى شود ، امروز جنگ به همین صورت است ، جنگ سهمیه اى و نوبتى نیست . جنگ ، جنگ است و پیروزى انقلاب و سربلندى اسلام و قرآن در جهان در گرو پیروزى در جنگ است و امروز رفتن به جبهه و جنگ تا پیروزى نهایى بر همه اقشار نظامى و سپاهى و کارگر و کشاورز و بازارى و کارمند و همه کسانى که توانایى دارند واجب است و اگر دیر بجنبید ، دشمن بر ما مسلط شده و خون تمامى شهدا از پانزده خرداد ۴۲ تا به امروز هدر خواهد رفت و ما مسئول آن خواهیم بود . برادران همت کنند بیشتر از این که هست و با هم پیمان ببندند کــه این بار به یک نفس تا سرزمین خونین کربلا به پیش تازند ، با هم پیمان ببندند که تا کربلا را نگیرند از جبهه برنگردند و نگذارند جنگ بیشتر از این به این صـــــورت که هست طول بکشد که این خـــواست دشمنان اسلام و انقلاب اسلامى است .
روحش شاد وراهش پر رهرو .
منبع : اداره اسناد وانتشارات اداره کل بنیاد شهید وامور ایثارگران خراسان جنوبی
متن وصیت نامه پاسدار رشید اسلام شهید ولی اله اخروی محبی
بسم الله الرحمن الرحیم
ولا تقولوا من یقتل فی سبیل الله امواتً بل احیاء ولکن لا تشعرون
کسی که در راه خدا کشته میشود مرده نپندارید بلکه او زنده و جاوید است و لیکن شما این حقیقت را در نخواهید یافت.
الهی دلی ده که جای تو باشد کسانی که در آن ثنای تو باشد الهی چنان کن ، که این عبد مسکین ز تو خواهد و از برای تو باشد
بنام آنکه در ذات یکتاست و در صفات بی همتاست بنام آنکه جان عاشقان را برای خود برگزیده وجود آنها را سرشار از عشق به لقایش نموده و شمع وجودشان را از مشعل شناختش مشتعل نموده بطوریکه سر از پا نشناخته بسوی او و برای او جان را فدا می¬کنند. شهادت میهم به یکتائی پروردگار تبارک و تعالی و شهادت میدهم که پیامبر اکرم رسول او وحضرت علی (ع) جانشین به حق رسول گرامی اسلام میباشد. بارالها نمیدانم از کجا شروع کنم؟ از معاصی و گناهان زیادی که کردهام؟ و یا از ناراحتی¬هاییکه برای پدر و مادرم و سایرین بوجود آوردهام؟ یا از هزاران هزار اعمال خلافیکه مرتکب شدهام از نافرمانیهایی که کردهام. معبودا! نمیدانم از کجا شروع کنم ولی این را می دانم که تو ارحم الراحمینی، غفاری، آمرزندهای
الهم اغفرلی کل ذنب اذنبه و کل خطیئه اخطاتها خدایا بیامرز هر گناهی که مرتکب شدهام و هر خطائی که گرفتارش بودهام . آری بارها وصیتنامه نوشتم و به کرات آخرین کلماتم را بر روی کاغذ آوردم ولی سودی نداشت و با کمال شرمساری باید بعد از مدتی آن را پاره میکردم و یکی دیگر مینوشتم چون هنوز لایق پیوستن ببه خیل عظیم شهدا نبودم چون هنوز نیتم را خالص نکرده بودم و خدا نکند کسی بدون خلوص نیت و برا ی غیر خداوند به جبهه برود که این موجب تباهی در هر دو جهان است ولی این بارکه این کلمات را مینویسم غیر از دفعههای قبلی است ؟ این بار قلبم چیزی دیگری را نوید میدهد،نوید پیروزی ؟؟ یا شهادت یازیارت که هر دو پیروزی است که شهادت بهترین پیروزی است پیروزی بر دنیا با همه ظاهر فریبندهاش انشاءا… این آخرین باری خواهد بود که وصیتنامه مینویسم آری ای دنیا دور شو از من که افسارت را بر پشت انداختهام از چنگالهای درنده فقر خود را رهانیدهام . از دامهای تو جستهام دور شو . به خدا که رام و ذلیل تو نخواهم شد که هر جا بخواهی مرا بدنبال خود بکشی و مهار خود را به دست تو نخواهم داد که به هر سو به خواهی بری خدایا این پانزدهمین باری است که به سوی جبهه تو میآیم بارالها از تو میخواهم مثل گذشته با سرافکندگی مرا روانه مرخصی نکنی ،خدایا از تو میخواهم این بار مرا نا امید نکنی و به آرزویم که همانا شهادت خونین در راه تو میباشد برسانی
خونم بخورید سرخ تر خواهم شد حلقم ببرید زنده تر خواهم شد
و اما سخنی با شما برادرانی که جنازهام را بر روی دستهایتان بسوی مکان جاودانش میبرید اول با کسانی که تا بحال به جبهه نرفتهاید . تا کی میخواهید شاهد به خاک و خون غلطیدن جوانان و پیران باشید و همچنان برایتان عادی بگذرد و اصلا به فکر یاری و رفتن به جبهه نباشید اگر هیچ کار مثبتی از دستتان بر نمیآید لااقل کار شکنی نکنید ، بی خودی
نق نزنید . گرانفروشی نکنید از پشت خنجر نزنید و اما شما برادرانی که تا به حال به جبهه رفتهاید ۴۵ روز و یا سهماه درست است که ماموریت شما تمام شده است ولی مگر جنگ تمام شده است ؟ مگر واجب بودن مسئله را نمیدانید مگر با
چند وعده نماز خواندن ، خواندن نماز از انسان ساقط میشود امروز جنگ سهمیهای و نوبتی نیست جنگ جنگ است و پیروزی انقلاب و سر بلند اسلام و قرآن د رجهان در گرو پیروزی در جنگ است کسانی که توانایی دارند واجب است اگر دیر
بجنبند دشمن بر ما مسلط شده و خون تمامی شهداء از ۱۵ خرداد س که این بار به یک نفس تا سرزمین کربلا به پیش تازند با هم پیمان ببندیم که تا کربلا را نگیریم از جبهه برنگردیم و نگذاریم جنگ بیشتر از این به این صورت که هست طول بکشد که این خواست دشمنان اسلام و انقلاب اسلامی است . در پایان کلام حضور محترم پدر ومادرم که بسیار دوستتان می دارم برای آخرین بار سلام عرض میکنم و امیدوارم که مرا ببخشید از این که نتوانستم فرزند خوبی برایتان باشم و زحمات بیست ساله ای که برایم کشیدید جبران کنم از پدر و مادرم میخواهم که مرگ مرا تحمل کنند و آن را از الطاف الهی بدانند که خداوند نصیب خانواده شان کرده و هدیهای را که به امانت نزدشان بوده پس گرفتهاند البته اگر لایق این معامله باشند که این سخت معاملهای است و نصیب هر کسی نمیشود از پدر ومادر و برادرم وخواهرم و تمام کسانی که به نحوی حقی بر گردن من دارندحلالیت میطلبم .هر کس از من طلبی دارد از پدر و مادرم بگیرد و هر کس بدهکار است به خودش بخشیدم.
باالها عمر ما بستان تمام لحظهای افزای بر عمر امام
التماس دعای مخصوص