شهید رمضان هاجرى
رمضان هاجری
نام پدر: عباسعلی
تاریخ تولد: ۱۳۴۰/۱/۱
محل تولد: انارستانک
تاریخ شهادت: ۱۳۶۱/۱/۲
محل شهادت: شوش
محل دفن: انارستانک
یگان اعزام کننده: ارتش ـ سرباز
متن وصیت نامه شهید رمضان هاجرى
( بسمه تعالى ) وصیتنامه
درود بر رهبر کبیر انقلاب اسلامى آیت الله العظمى خمینى که درس آزادى را به این ملت فرا آموخت و سلام بر رزمندگان اسلام که علیه امپریالیزم شرق و غرب مى جنگند و از سرزمین خویش دفاع مى کنند و سلام بر ملت ایران که با پشتیبانى بى دریغ خود ، از نیروهاى رزمنده حمایت مى کنند .
پدر جان ، امیدوارم که حالتان خوب و خرم بوده باشد و چنانچه ناراحتى هایى در این چند سال از خاطر من دیدى ، خیلى باید ببخشید و برایتان زندگى موفقیت آمیزى آرزو مى کنم و آرزو دارم که کشته شدن من باعث ناراحتى شما نگردد و بتوانید در کنار یکدیگر ، مثل قدیم زندگیتان با خوشحالى توام باشد .
مـــادر جان ، ناراحتى و رنجى که این چند سال عمر درباره من کشیدى و اذیتت مى کردم و به حــــرفت گوش نمى دادم ، خیلى باید ببخشید و امیدوارم کـــه کشته شدن من ، لطمه اى به زندگیتان وارد نکند و به خــــدا قسم مى خورم کـــــه من در زندگانى هیچ آرزو نداشتم و مادر جان آدم یک بار کــــه باید بمیرد ، چه حالا و چه چند سال دیگر ، پس فرق ندارد مردن من ، آن هـــــم چه مردنى با چند سال دیگر و امیدوارم که ناراحت نباشى .
برادر جان محمدعلى ، به حرفهایت گوش نمى کردم ولى افسوس که نمى فهمیدم و این چند سال از دست من ناراحت بودى و خیلى عذر و معذرت مى خواهم و باید به بزرگى خودتان ، بدیهاى من را ببخشید و امیدوارم که بتوانى با زهرا دختر دایى و حسین آقاى بهتر از جانم ، در کنار همدیگر زندگانى را به خوبى و خوشى گذرانى و سلام گرمى را که از اعماق قلبم سرچشمه مى گیرد ، نثارتان مى نمایم .
تمــــام اقـــــوامان ، دایى على اکبر و قــــاسم ، پسرعمو هــــا ، و رجوعى مرتضى و محمــــد رضا و همسایگان و پسر عمه ها را از قول بنده سلام برسانید .
خدمت آقایان رجوعى عباسعلى و محمدحسین و غلامحسین و آقایان حقیقى غلامحسن و محمد حسین را با خانواده سلام مى رسانم .
خدمت تمام دوستان آقایان بذرافشان غلامرضا ، مهرپرور پسردایى عزیز على فکرى و عباس و حسین غلامى و حسن و محمدعلى و آقایان عیسى برزو ، مرتضى آزموده عباسى ، محمد عبیرى ، ابراهیم عبیرى و محمد رضا آزموده و حسین مدیرى ، محمد على محمدى ، غلامحسین ؟؟؟ را سلام مخصوص مى رسانم .
برادر جان یحیى ، امیدوارم که بدیهاى مرا به بزرگى خودت ببخشى و در آن وقت که به حرفت گوش نمى دادم و حالا افسوسش را مى خورم و از دست من ناراحت بودى ، خیلى باید ببخشى و سلام گرمى را که از اعماق قلبم سرچشمه مى گیرد ، نثار جانتان مى فرمایم .
برادر جان محمــــد على ، بر تو واجب مى دانم این چند مــــاه دیگرى که از سربازى یحیى مانده ، از بابا و نه نه پذیرایى کنى و آنها را دلگرم داشته باشى .
و در آخر باز هم سلامم را به پدر و مادر و برادران عزیز ، محمــــــد على ، ابراهیم و یحیى و خصوصــــا حسین بهتر از جانم و زهرا دختر دایى مى رسانم .
به امید پیروزى رمضان هاجرى امضاء
دلا این عالم فانى به یک ارزن نمى ارزد به دنیا آمدند بر زحمت رفتن نمى ارزد
اگر صد سال در دنیا شراب زندگى نوشى به آن یک لحظه تلخى جان کندن نمى ارزد
دورى ز برم اى گل گلشن چه نویسم من مور ضعیفم به مادر چه نویسم
تویى رهگذرى نیست مرا جز فریاد تو فریاد دگر نیست مرا
در غربت اگر مرگ بگیرد بدن من کى قبر کند و کى ببرد کفن من
تابوت مرا جاى بلندى بگذارید تا باد برد بوى مرا در وطن من
اى مادر فرخنده ندارى خبر از من کز گردش ایام چه آمد به سر من
من تازه گلى بودم اندر چمن حوض یکباره فرو ریخت اجل بال و پر من
و امیدوارم در موقع مردن دوستان و برادرانم ، این شعر را بر سر مزارم بخوانند .
پدر و مادر و برادران و دوستان و همرزمان ، امیدوارم که مردن من باعث این شده باشد که توانسته بودم خدمات به اسلام و میهن کرده باشم وگر نه این مردن هیچ ، مثل خودکشى است .
من در طى این چند ماه جنگ ، خیلى با اشتیاق به جبهه مى رفتم و چون وظیفه کوچک من بود و امیدوارم که نسل آینده بتوانند به خوبى جمهورى اسلامى را به تمام کشورها صادر کنند و دست استعمارگران را از کشورهاى زیر ظلم کوتاه کنند .
و انشاء الله که رژیم جمهورى اسلامى ایران ، دست تمام جنایتکاران شرق و غرب و خصوصا امپریالیزم آمریکا و شوروى و منافقین را کوتاه خواهد کرد و صدام ، نوکر مزدور ، باید بداند که ما وجب به وجب از خاک میهن عزیزمان و جمهورى اسلامیمان دفاع خواهیم کرد و به خیال خام صدام ارتش ایران را ، ارتش ضعیف و درب و داغان مى خواند و به امید روزى ، که بر تمام سراسر دنیا به سرکردگى جمهورى اسلامى ایران به رهبرى زعیم عالیقدر عدالت و جمهورى اسلامى برقرار شود .
به امید پیروزى مستضعفین بر مستکبرین و اسلام برکفر