تصویرزندگی نامهشهدای بشرویهوصیت نامه

شهید رضا طاووسی

شهید رضا طاووسی

تاریخ ولادت: ۱ تیر ۱۳۴۵
تاریخ شهادت: ۳۰ فروردین ۱۳۶۲
محل شهادت: فکه
نوع شهادت: حوادث مربوط به جنگ تحمیلی
عملیات شهادت: والفجر۱

((زندگی نامه شهید رضا طاووسی))

شهید بزرگوار رضا طاووسی فرزند هاشم در یک خانواده متدین مذهبی در سال ۱۳۴۵ در شهر بشرویه متولد شد. شغل پدر ایشان کشاورزی بود و تحصیلاتشان در حد آشنایی با قرآن مجید بود لذا شهید از همان ابتدا زمزمه‌ی قرآن خواندن صبحگاهان پدر را با گوش جان می‌شنید و همراه مادر نیز در مراسم روضه خوانی حضرت اباعبدالله شرکت می‌نمود و همراه با اشک‌ ریختن مادر عشق شهادت و محبت ائمه اطهار(ع) در وجودش ریشه می‌دواند. قبل از رفتن به مدرسه قرآن را در مکتب خانه فرا گرفت و همراه بچه‌های محل یک هیئت سینه‌زنی تشکیل داده بود که به خانه همسایه‌ها می‌رفتند و عزاداری کرده، با دستان کوچک خود بر سر وسینه می‌زدند. شهید رضا طاووسی دوران تحصیلات ابتدایی را با نمره ممتاز در بشرویه به پایان رسانید معلمان مدرسه و دوستانش از اخلاق شایسته و درس او راضی بودند.

او علاوه بر کتابهای درسی، کتابهای داستانی و آموزنده را نیز مطالعه می‌کرد و در تابستان‌ها در کار کشاورزی به پدرش کمک می‌نمود. در دوران راهنمایی تحصیل می‌کرد که نهضت شکوهمند اسلامی مردم ایران شروع شد و شهید همراه دوستان و همکلاسی‌ها در راهپیمایی‌ها شرکت می‌کرد. همزمان با دوران تحصیلی دبیرستان بود که رژیم بعث عراق با تحریک ابر قدرتها جنگ تحمیلی را با هدف از بین بردن انقلاب اسلامی ایران آغاز کرد. با این که وضع درسی شهید رضا طاووسی در دبیرستان بسیار خوب بود اما اعتقاد داشت که نهضت اسلامی مردم ایران در معرض خطر است و می‌گفت: (کلاس من، سنگر رزم  علیه رژیم بعث کافر است.)

با اینکه در تابستان‌های گذشته همواره یاور پدر در کار کشاورزی بود اما هم اکنون احساس می‌کرد جبهه به او نیاز بیشتری دارد. فریاد (هل من ناصر) حسین زمان امام خمینی (ره) او را بی‌تاب کرده بود. او سه بار به جبهه رفت و بعد از شرکت در عملیات بیت المقدس و رمضان همواره از خدا می‌خواست تا او را همراه مقربان خود به فیض شهادت نائل گرداند. بعضی از دوستان او به لقاء ا… پیوستند و او برای آن لحظه بی‌قرار بود.

یکی از روزها که شهید برای خدمت به خانه پدر بزرگ خود رفته بود مادر ایشان اطلاع می‌دهند که یکی از دوستان رضا برای عزیمت به جبهه نام نویسی‌کرده‌اند، شهید بلافاصله قلم و دفترش را کنارگذاشته و بعد از چند دقیقه برمی‌گردد و می‌گوید من نیز نام‌نویسی‌کردم. در آخرین روزهای زندگی خویش به برادرش چنین می نویسد: من کفشت را واکس می‌زنم و لباست را می‌شویم و از تو می‌خواهم اینها را نپوشی مگر در تشییع جنازه‌ام.

آری ، شهید طاووسی سرانجام در تاریخ ۲۳/۱/۱۳۶۲ دعوت حق را لبیک گفت و به ملکوت اعلی پیوست.           «روحش شاد و راهش پر رهرو باد»

((وصیتنامه شهید رضا طاووسی))

«اللهم اجعلنی من جندک فان جندک هم الغالبون وجعلنی من حزبک فان حزبک هم الفلحون و جعلنی من اولیائک فان اولیائک لاخوف علیهم و لا هم یحزنون».

(خدایا مرا از سپاه خود قرار ده زیرا سپاه تو پیروزند وقرار ده مرا از حزب خود زیرا حزب تو رستگارند و مرا از دوستان خود قرار بده زیرا دوستان تو نه بیمی بر آنان است و نه اندوهگین می شوند)  (قسمتی از دعای روز سه شنبه)

بنام ا… پاسدار حرمت خون شهیدان

با درود به پیشگاه مقدس ولی عصر (ع) و با سلام به رهبر کبیر انقلاب و با درود به ارواح پاک شهدای اسلام و با درود به ملت شهیدپرور ایران.

در لحظه‌ای مقدس که با اتکا به پروردگار متعال در جبهه می‌باشم و جبهه را مکانی برای بیمه شدن از آتش دوزخ می‌دانم و جبهه را مکانی برای عروج به سوی معبود حس می‌‌کنم و جبهه مکانی برای خلاص شدن و لیاقت قبول کرده‌ام و خلاصه جبهه را مکان شهادت دریافته‌ام، خواستم چند کلمه‌ای برای وصیت بنویسم هر چند نمی توانم وصیتی بکنم زیرا هر خواسته‌ای داشته باشم می‌دانم تاکنون به مرحله عمل در آمده پس چه لزومی که من خواسته‌ام را بیان کنم.

امت شهید پرور و متقی بشرویه نمی‌خواهم سخنان من حقیر، حمل بر نصیحت کنید زیرا من خیلی کوچکتر از آنم که بخواهم شما ملت شهید پرور را نصیحت کنم من که هنوز شانزده سال از عمرم نگذشته و هنوز تلخ و شیرین.دنیا را نچشیده‌‌ام . چطور تکلیف برای مردمی که هر سختی را تحمل کردند معین کنم ولی چند کلمه‌ای را متذکر می‌شوم . یکی اینکه پیوندتان با امام محکم است محکمتر کنید اطاعتتان از دستورات امام قابل تحسین است قابل تحسین‌تر کنید کمک به جبهه‌های نبرد حق علیه باطل چه مالی و چه جانی زیاد است زیادتر کنید . خلاصه دعاهایتان برای سلامتی امام و تعجیل در فرج امام زمان و پیروزی رزمندگان اسلام خالص است ،خالص‌تر کنید.

 من نمی‌دانم در این حمله چه خواهد شد ولی اگر انشاء ا… در این حمله راه کربلا باز شد و رزمندگان ما به پیروزی نهایی رسیدند که این آرزوی همه‌ی مسلمین جهان است ولی اگر باز هم راه کربلا باز نشد و من توفیق زیارت کربلا را نداشتم از شما مردم شهید پرور و پدر و مخصوصاً مادران شهدا و پدر و مادر خودم و خواهر عزیزم تقاضا دارم که برای پیروزی رزمندگان اسلام و باز شدن راه کربلا دعا کنید هر وقت دلتان شکست آن زمان بهترین وقت برای دعا کردن است.

الان که این وصیت نامه را می‌‌نویسم درست سال نو تحویل شده و نمی‌دانم چه طور شکر خدای را به جا آورم. در این زمان مقدس در این چنین مکان مقدسی هستم.

چند نکته با برادرم: برادر جان اگر انشاء ا… به سلامت از جبهه برگشتی تمام امید من به تو برادر عزیزم است که انشاء ا… بتوانی با تقوا و ایمان همانطور که باید باشی بتوانی انجام وظیفه کنی هر وقت مادرم بخواهد اندوهگین شود به ایشان بگو که امروز صدام با آمریکا برای این، این‌چنین جنایتهایی را مرتکب می‌شوند که امید شما را از پیروزی نا‌امید و روحیه‌ی شما را تضعیف کنند . پس به این کوردلان بفهمانید که ما چطور مقاومت می‌کنیم ، به آنها بفهمانید که پیرو امام حسین (ع) هستید و به آنها بفهمانید که (بر)حقید و حق همیشه و در همه جا پیروز است ولو همه بروند یک نفر بماند همان یک نفر ادامه‌دهنده‌ی راه شهدا است.

برادر جان به خواهرمان بگو که شهادت چیست . به او بگو شهید کیست . به او بگو وظیفه‌ی خواهر شهید چیست . باید صبر زینب پیشه کند و ندای او را تجدیدکند به برادران کوچکمان بگو مبادا باعث آزار احدی شوند چون من به خاطر حفظ اسلام وحیثیت این مردم فدا شدم . بگو مبادا لحضه‌ای از درس غافل شوند هر چند من نتوانستم دین خود را نسبت به مملکتم ادا نمایم به آنها بگو در رویارویی با معلمین چه کنند .مبادا این حالت فروتنی در مقابل معلم را فراموش کنند.

 من از معلمین عزیزم و از دبیران محترمم که برای توجیه من نسبت به مسائل سعی کرده‌اند تشکر می‌کنم و امیدوارم از من راضی باشند و اما خودت برادرم : برادر جان تو باید حس کنی که برادر چند ماه قبل نیستی بلکه برادر امروز و حقا که مسئولیت تو خیلی سنگین‌تر است. امروز برادر شهیدی و می‌دانم که خودت بهتر از من می‌دانی برادر شهید یعنی… .

حتما گزافه‌گویی کردم ولی عذر می‌خواهم و از شما مردم شهید پرور نیز معذرت می‌خواهم در پایان از پدر و مادر و خواهران و برادران و شما همشهریان و اقوام وخویشان و دوستان و همسایگان می‌خواهم اگر در طول عمرم از من بدی دیدند ببخشند و از من راضی باشند و امیدوارم پروردگار و امام زمان (عج) از من راضی باشند و می دانم که گناهانم بیشتر از این است که وسیله رضایت آنها کسب کرده باشم از همه راضی هستم امیدوارم بتوانید وسیله رضایت رهبر کبیرمان را جلب کنید.

«والسلام علیکم و رحمته الله و برکاته»

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار     از عمر ما بکاه و بر عمر او بیفزای


اطلاعات بیشتر

مقالات مرتبط

همچنین بررسی کنید
بستن
دکمه بازگشت به بالا